کد مطلب:188748 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:175

منع شیعیان، از تقرب به سلطان
در تاریخ شیعه چهره هایی چون علی بن یقطین دیده می شوند كه به اشاره ی امامان و با اجازه ی ایشان در دستگاه حكام ناصالح وارد شده و مقرب آنان واقع گردیده اند.

اما هدف از این برنامه ی محدود و استثنایی نفوذ دادن عناصر مؤمن در نظام فاسد برای پیشگیری از برخی ستم ها نسبت به مؤمنان واقعی بوده است، ولی افراد معمولی حتی از برقرار كردن روابط اقتصادی با سلاطین و حكام منع می شده اند.

یكی از شیعیان به نام عبدالغفار بن قاسم می گوید: به امام باقر (ع) گفتم:

ای آقای من! نظرتان در نزدیك شدن من به سلطان و رفت و آمد به دربار



[ صفحه 145]



چیست؟

امام فرمود: من این كار را به صلاح تو نمی بینم و برای تو جایز نیست.

گفتم: من گاهی به شام می رود و بر ابراهیم بن ولید وارد می شوم!

امام فرمود: ای عبدالغفار! رفت و آمد تو نزد سلطان، سه پیامد منفی دارد: محبت دنیا در دلت راه می یابد، مرگ را فراموش می كنی، نسبت به آن چه خدا تو را قسمت كرده ناراضی می شوی!

عرض كردم: ای فرزند رسول خدا (ص)! من عیالوارم، و هدفم از رفتن به آنجا انجام تجارت و كسب منفعت است. آیا این هم روا نیست؟

امام فرمود: ای بنده ی خدا! من در صدد آن نیستم كه تو را به ترك دنیا دعوت كنم، بلكه همین قدر می خواهم كه گناهان را ترك كنی.

ترك دنیا فضیلت است، اما ترك گناه فریضه و واجب است، و تو در شرایطی هستی كه به انجام واجبات نیازمندتری تا كسب فضایل.

سخن كه بدینجا انجامید، آن مرد اظهار را ارادت كرد و سپاس گزارد و گفت:

ای فرزند رسول خدا! پدر و مادر به فدایت، دانش صحیح را، جز از شما نمی توان دریافت. [1] .

ابوبصیر می گوید از امام باقر (ع) درباره ی اشتغال به كار در امور حكومتی و استخدام در كارهای ایشان سؤال كردم.

امام باقر (ع) فرمود: هرگز به خدمت آنان در نیایید، حتی به اندازه ی یك مرتبه فرو بردن قلم در مركب! زیر هیچ كس به خدمت ایشان در نمی آید و از مزایای مادی آنان



[ صفحه 146]



بهره ای نمی گیرد، مگر این كه به همان اندازه به دین او لطمه می زنند. [2] .

این گونه روایات می رساند كه تا چه حد آن حضرت نسبت به حاكمان ناشایست عصر خود خصومت و ناهمسازی داشته، وجود آنان را برای دین مضر می دانسته است.

محمد بن مسلم گوید:

نزد امام باقر (ع) بر آستانه ی در خانه ی آن حضرت - در مدینه - نشسته بودم. نگاه امام متوجه مردم شد كه گروه گروه در حركت بودند.

امام از بعضی حاضران پرسید: آیا در مدینه اتفاق تازه ای رخ داده است؟

به آن حضرت عرض شد: والی جدیدی برای مدینه انتخاب شده است و مردم نزد او می روند تا تبریك بگویند.

امام (ع) فرمود: آری مردم برای تبریك به فرمانروا به حركت آمده اند، ولی خانه ی والی، دری از درهای آتش است [3] (یا اقدام به این گونه تبریك گفتن ها خود دری از درهای دوزخ می باشد).

امام باقر (ع) در نهی پیروان خویش از همكاری با جباران می فرمود:

ناقه ی صالح را یك نفر پی كرد و كشت، ولی چون توده ی مردم بدان عمل راضی بودند، عذاب نسبت به همگان نازل شد. پس هر گاه امام عادل ظاهر گشت و به حكومت رسید، كسانی كه راضی به حكم او باشند و حكومت را در راستای عدل كمك نمایند، دوست و یاور او بشمار می آیند و زمانی كه پیشوا و حاكم جائز به قدرت رسید، كسانی كه راضی به حكم او باشند و او را در مسیر جور و ستمش یاری دهند، ولی، دوست و یاور او به شمار خواهند آمد. [4] .



[ صفحه 147]




[1] عن عبدالغفار بن القاسم، عن الباقر (ع) قال: قلت له: يا سيدي ما تقول في الدخول علي السلطان؟ قال: لا أري لك ذلك. قلت: اني ربما سافرت الي الشام فأدخل علي ابراهيم بن الوليد. قال: يا عبدالغفار ان دخولك علي السلطان يدعو الي ثلاثة اشياء: محبة الدنيا، و نسيان الموت، و قلة الرضا بما قسم الله. قلت: يا ابن رسول الله فاني ذو عيلة و اتجر الي ذلك المكان لجر المنفعة، فما تري في ذلك؟ قال: يا عبدالله اني لست آمرك بترك الدنيا بل آمرك بترك الذنوب، فترك الدنيا فضيلة، و ترك الذنوب فريضة، و انت الي اقامة الفريضة احوج منك الي اكتساب الفضيلة. قال: فقبلت يده و رجله، و قلت: بأبي انت و امي يا ابن رسول الله ما نجد العلم الصحيح الا عندكم. بحار 75 / 377.

[2] سألت اباجعفر (ع) عن اعمالهم فقال لي: يا أبامحمد! لا و لا مدة قلم، ان احدهم لا يصيب من دنياهم شيئا الا اصابوا من دينه مثله. فروع كافي 5 / 106.

[3] عن محمد بن مسلم قال: كنت قاعدا عند ابي جعفر (ع) علي باب داره بالمدينة، فنظر الي الناس يمرون افواجا. فقال لبعض من عنده: حدث بالمدينة امر؟ فقال: جعلت فداك ولي المدينة وال فغدا الناس يهنئونه، فقال: ان الرجل ليغدي عليه بالامر تهنأبه و انه لباب من ابواب النار. فروع كافي 5 / 107.

[4] ...و انما عقر الناقة رجل واحد، فلما رضوا اصابهم العذاب. فاذا ظهر امام عادل فمن رضي بحكمه و اعانه علي عدله فهو وليه، و اذا ظهر امام جور فمن رضي بحكمه و أعانه علي جوره فهو وليه. بحار 75 / 377.